افزایش روزافزون کودکان کار در ایران
تیکا کلاکی
نگاهی به شرایط و دلایل افزایش کودکان کار در ایران در آستانهی دوازدهم ژوئن، روز جهانی مبارزه علیه کار کودک!
دوازدهم ژوئن (بیست و دوم خرداد) روز جهانی مبارزه علیه کار کودک است، طبق تعریف پذیرفته شده در جهان به افراد زیر هجده سال کودک میگویند و وقتی که ما میگوییم کودک کار دقیقا منظور افرادی هستند که زیر هجده سال سن دارند، اما مجبورند به جای کودکی به کارهای سخت و طاقت فرسا بپردازند.
در دوازدهم ژوئن سال ۲۰۰۲، سازمان جهانی کار (آی ال او) با ادعای تلاش برای برجسته کردن مسالهی اشتغال به کار کودکان و جلب توجه افکار عمومی جهان، این روز را به نام "روز جهانی مبارزه علیه کار کودک" نامگذاری کرد؛ اما به نظر میرسد قضیه به همین جا ختم شده باشد، و هیچ گونه تلاش موثر و ویژهای از سوی این سازمان در جهت لغو کار کودک صورت نپذیرفته است؛ چرا که این سازمان نیز به عنوان یکی از بازوهای این سیستم عمل میکند و نظام سرمایهداری و نهادها و سازمانهای وابسته به آن در نهایت نمیتوانند خارج از مدار سودآوری برای این نظام حرکت کنند و یکی از الزامات این سودآوری بیشتر، نیروی کار ارزان و بهره گرفتن از کار کودکان است.
جمهوری اسلامی ایران نیز عضو سازمان جهانی کار است و علیالظاهر پیمان نامهها و مقاوله نامههایی را که سازمان جهانی کار پیرامون ممنوعیت کار کودک و یا جلوگیری از ادامهی بدترین اشکال کار کودک وضع نموده، امضا کرده است. برای مثال مادهی سی و دو پیمان نامهی جهانی حقوق کودک مربوط است به ممنوعیت کار کودک توسط سازمان جهانی کار و همچنین مقاوله نامهی صد و هشتاد و دو سازمان جهانی کار که کشورهای امضا کننده را به جلوگیری از بدترین اشکال کار کودک "دعوت" میکند. به عنوان یکی از کشورهایی که به پیمان نامههای مذکور پیوسته است، جمهوری اسلامی ایران نیز مواد هفتاد و نه تا هشتاد و چهار قانون کار را تدارک دیده است که به مسالهی کار کودکان اختصاص دارد؛ در مادهی هفتاد و نه که اولین مادهی مربوط به این امر است، به کار گماردن افراد کمتر از پانزده سال ممنوع اعلام شده است، اما با نگاهی اجمالی به وضعیت و آمار کودکان کار در ایران، مشاهده میکنیم که در کنار رشد روزافزون تعداد کودکان کار، سن آنها نیز رو به کاهش است و این خود بیانگر آن است که جمهوری اسلامی به هیچ عنوان پایبند قوانین مصوب خود نیست و از سوی نهادهای بینالمللی نظیر "آی ال او" نیز تحت هیچ فشار ویژهای نیست و قطعا اگر غیر از این بود، امروزه ما شاهد افزایش کودکان کار و همچنین پایینتر آمدن سن این کودکان کار نبودیم.
همانطور که در بالا اشاره کردم، در مادهی هفتاد و نه قانون کار ایران آمده است که به کار گماردن افراد کمتر از پانزده سال ممنوع است اما ما شاهد آن هستیم که با طرح معافیت کارگاههای زیر ده نفر از شمول قانون کار، صدها هزار کودک در کارگاههایی که زیر ده نفر کارگر دارند مشغول کار هستند و کارفرمایان این کارگاهها هم اشتیاق زیادی در به کارگیری کودکان در این کارگاهها هستند؛ چرا که به طور قانونی میتوانند از این کودکان با دستمزدهای پائین بهرهکشی کنند که البته در این بین میشود به کودکان افغانی هم اشاره کرد که در این کارگاهها با دستمزدهایی به مراتب پائینتر از کودکان کار ایرانی کار میکنند!
همانطور که اشاره شد، نباید هیچ توهمی به نهادهایی که در نقش بازوهای سیستم سرمایهداری عمل میکنند داشت؛ زیرا در کشورهای پیشرفتهای همچون شمال اروپا یا اسکاندیناوی هم از کودکان بهرهکشی میشود. این کشورها هم عضو سازمان جهانی کار هستند و به اصطلاح به دولتهای رفاه مشهور هستند، اما در همین کشورها هم عملا سرمایهداری حاکم این اجازه را به کارفرمایان می دهد که در قبال پرداخت دستمزدهای بسیار پائین یعنی حدودا پنجاه درصد پائینتر از سطح دستمزد واقعی و همینطور پرداخت مالیاتهای بسیار ناچیز در حدود هشت درصد کودکان بالای پانزده سال را به کار گمارند؛ یعنی ماهیت سرمایهداری یکی است و یک منافع مشخص مد نظر آنها میباشد، که آن هم چیزی نیست جز منافع سرمایه، حال میخواهد در ایران تحت حاکمیت سرمایهداری اسلامی باشد یا دولتهای رفاه اسکاندیناوی، چون کار کودکان در کنار قاچاق موادمخدر و صنعت سکس یکی از سودآورترین منابع برای سرمایهداری میباشد.
طبق آمارهایی که وجود دارد (البته نه به طور رسمی، چرا که همواره سرمایهداری و نهادهای وابسته با آن سعی در فریب افکار عمومی دارند)، امروزه بیش از هفت میلیون کودک کار در ایران وجود دارد. البته این آمار در سطح جهانی به پانصد میلیون کودک کار اشاره میکند، یعنی از هر شش کودک در جهان یک کودک مشغول کار کردن است.
در ایران نزدیک به نه درصد از کودکان کار در خیابانها مشغول به کار هستند و بقیهی کودکان از جمعیت بالای هفت میلیون در مراکز کار و تولید و یا شغلهای دیگر مشغول فروش نیروی کار هستند.
دلایل اصلی که باعث میشود کارفرمایان و صاحبان سرمایه در ایران و جهان اشتهای زیادی برای بهرهکشی از کودکان داشته باشند، دستمزدهای بسیار پائین کودکان، کنترل راحت و فرمانپذیری کودکان است.
اما دلیل اصلی که باعث میشود کودکان طبقهی کارگر از تحصیل و آموزش بازمانند و به یک کارگر ارزان برای کارفرمایان و صاحبان سرمایه تبدیل شوند، چیزی نیست جز فقر اقتصادی خانوادهی این کودکان و به گفتهی معلم پرولتاریای جهان، کارل مارکس، کار انتخاب آگاهانه کودکان کار نیست، بلکه باید توجه داشت کار کودکان تحمیلی اجتماعی از سوی ساختارهای سیاسی و اقتصادی جامعه بوده که در واقع این جا ساختار اصلی که باعث رشد روزافزون کودکان کار میشود، چیزی نیست جز نظام سرمایهداری حاکم بر جهان. پس بسیار ساده لوحانه است که در راستای تبلیغات نهادها و "ان. جی. او"های وابسته به نظام سرمایهداری، کار کودک را انتخاب شخصی و آگاهانهی کودکان طبقهی کارگر معرفی کنند و عامل اصلی را فقر فرهنگی این کودکان و خانوادههایشان قلمداد کنند و به جای ریشهای برخورد کردن به قضیهی کار کودکان، با تشکیل بازارچههای خیریه و "ان. جی. او"ها تلاش کنند مبارزه علیه کار کودک را به بیراهه بکشانند.
هر ساله با آغاز فصل تابستان و تعطیلی مدارس بسیاری از کودکان خانوارهای کارگری مجبور میشوند از تعطیلات سه ماهه مدارس استفاده کرده و مشغول کار شوند برای کمک خرج شدن خانواده، یا پائیز و در فصل جدید تحصیلی هر ساله ما شاهد هستیم که چند ده هزار کودک از تحصیل بازمیمانند و به خیل عظیم کودکان کار اضافه میشوند؛ وقتی که پدر یا مادر این خانواده با دستمزدهایی چندین برابر زیر خط فقر کار میکنند و تازه اگر کار باشد و دستمزد هم به موقع پرداخت شود، باز هم یک خانوادهی کارگری با این سطح از دستمزدها و تورم افسارگسیخته موجود قادر به تامین مایحتاج زندگی نیست و به دلیل همین مشکلات اقتصادی کودکان از تحصیل بازمانده در یک فرایند بازتولید به کودکان کار تبدیل میشوند، پس هیچ نشانهای از فقر فرهنگی نیست و اصلیترین عامل فقر اقتصادی است!
روشن است که برای لغو پدیدهی کار کودک، اتحاد و ارتباط ارگانیک با جنبش کارگری از جدیترین ضرورتهاست یا به عبارتی دیگر مقولهی لغو کار کودک هرگز چیزی جدا از مبارزهی طبقاتی یا عرصهای حاشیهای برای جنبش کارگری نیست و نمیتواند باشد. جنبش کارگری باید بتواند در مسیر سازماندهی و کمک به تشکلیابی طبقاتی کارگران از نزدیک با فعالیناش در عرصهی لغو کار کودک همفکری، همکاری و اتحاد عمل داشته باشد و کارگران آگاه و پیشرو در درون جنبش کارگری هم باید بیش از گذشته به مقولهی کار کودک بپردازند!