كاى لايش
عزيز و گرامى
با سلام و مهر!
سه روز است كه هندوستان زيبا و افسانهاى را پشت سر نهادهام. دل كندن از آن همه
صميميت و مهر به راستى مشكل بود. قلبم را جا گذاشتم، اما به جاى آن دهها قلب شاد و
جوان را با خود آوردهام.
در طى كنگره و روزهاى بعد از آن به خاطر كارهاى با اهميت ديگر شما، از جمله سفرتان
به نيويورك و پرتقال، فرصت كافى به دست نيامد كه احساسم را دربارهى كنگرهى دهلى
با شما در ميان نهم. ديدارهاى بعدى هم كه بر سر انجام كارى ديگر و ديدار با كودكان
مركز توان بخشى گذشت. با اجازه، در اين نامه ضمن تشكر از همهى صميميتهاى شما و
ساير دوستان و همكاران گرامى در «گلوبال مارش»، دفتر دهلى، و پابى جى عزيز، همسر
گرامى شما و يكى از موثرترين تلاش گران كمپين دفاع از حق كودك و «گلوبال مارش»،
حسم را دربارهى اين كنگره با شما در ميان مىنهم.
قطعا نفس وجود و قطعنامهى پايانى كنگرهى ايتاليا، به عنوان اولين كنگرهى جهانى
كودكان كارگر، اهميت تاريخى و مبارزاتى ويژهاى دارد و جاى عزيز و محترمى را در قلب
و مغز همهى ما گرفته است. كنگرهى اول، فراخوانى به بشريت براى لغو كار كودك و
دفاع از حقوق زنان و كودكان و تمامى گروههاى تحت فشار جامعه از طرف جوانان پر شورى
بود كه اين خواستهها را در دل زندگى سخت و طاقت فرسايشان در مغزهاى خود پرورانده
بودند.
اما كنگرهى دهلى، زيبا بود. سنت گذار، پيشرو، انقلابى و عظيم. مهمترين وجه تمايز
كنگرهى دوم، حضور فعال كودكان و وسعت دخالت گرى و همكاريشان در طول كنگره بود؛
حضور يك پارچه و متحد آنان، روحيهى هم بسته و يگانگى آنان به خاطر درد و سرنوشت
مشترك ديروز و امروز و هدف مشتركشان براى ساختن آينده بود. كودكانى كه از بيش از
بيست كشور جهان با سرگذشت يكسان، آرزوها و ايدهآلهاى يكسان، گاهى بى آن كه زبان
هم ديگر را بفهمند، چنان با هم درآميخته بودند كه هيچ تيشه و تبر و هيچ ديوارى _
حتى ديوار عظيم چين _ هم نمىتوانست از هم جدايشان كند. و اين پيوستگى به دليل
آرمان مشترك _ جدا از جنسيت، زبان، آداب و رسوم _ بسيار چشم گير و آموختنى بود.
نكتهى مثبت ديگر، برسميت شناختن وجود مقولهى كودك كارگر در كشور محل برگزارى
كنگره و وجود دموكراسى براى بيان اين حقيقت و فراتر رفتن از آن در هندوستان بود. در
ايتاليا، على رغم اين كه همه مىدانيم كه مانند اقصى نقاط جهان كار كودك وجود دارد،
اما از حضور نمايندگان واقعى كودكان به بهانهى مسايل امنيتى جلوگيرى شد، بر معضل
وجود كار كودك پرده كشيده شد، و خلاء دل تنگ كنندهى به وجود آمد.
نكتهى مثبت ديگر كنگرهى دهلى، جدا از مقرارت ويژه و ديسپلين شايستهاش و جدا از
اين كه براى حضور هر نماينده و يا بزرگ سال و ناظرى، موازين و ضوابط منطقى در نظر
گرفته شده بود و به طور كاملا اصولى شركت كنندگان همه يا دعوت شده بودند يا دعوت
كننده بودند، اما كنگره باز بود. علاقمندان مىتوانستند با آن در تماس باشند و از
وجودش تاثير بپذيرند. كنگرهى ايتاليا، اما به نظر من بسته بود. در كنگرهى
ايتاليا هر چند ما شاهد گفتگوهاى گرم و كوبندهى كودكان بوديم، اما از حضور صد و
چهل و نه نمايندهى ديگر كودكان كارگر بى بهرهىمان كرده بودند. جاى خالى برخى از
نمايندگان كودكان، بر كل پروسهى كنگره و پيشرفت آن تاثير داشت و به عنوان يك علامت
سئوال مطرح در تمامى كنگره خودنمايى مىكرد. تركيب كنگرهى اول بيشتر بزرگ سالانه
بود. جدا از آن، در ايتاليا ما از بودن در كنار كودكان هم محروم بوديم. بچهها از
ما جدا بودند. برنامههاى مشتركى براى كودكان و بزرگ سالان شركت كننده وجود نداشت،
يا اگر هم بود عمومى نبود. در دهلى، اما حضور يك پارچهى شركت كنندگان در كنگره در
برنامههاى هنرى و فستيوال اختصاصى كنگره، نشاط آور و مشوق و بالا برندهى روحيهها
بود و به راستى خستگى راه و كار را از تنها به در مىكرد.
در كنگرهى دوم، حس گرم و شادى بخش بودن در كنار كودكان، متاثر شدن از توان و
انرژى لايزالشان، بحثهاى منطقى و عاقلانهىشان، به همراه شادى و شيطنت و
بازىهاى كودكانه، خاطرهاى فراموش ناشدنى و دل چسب بود. كنگرهى دوم را مىتوان
كلاس آموزش براى بزرگترها هم ناميد. من كه از كودكان بسيار آموختم و اميدورام كه
عشق به آنها بتواند به اين آموختن، جنبهى عملى و پراتيك فعالترى تا آن جا كه به
حضور من در كنار آنها برمىگردد، بدهد.
يكى از مسايلى كه ما و بچهها را در فلورانس آزار داده بود، نبود مترجم براى همهى
شركت كنندگان بود. در دهلى، ولى مترجم به اندازهى كافى و براى همهى زبانها وجود
داشت و تمام شركت كنندگان توانستند از مباحث گرم كنگره لذت ببرند. حتى به لحاظ نظم
و مقرارت ايمنى هم بايد بگويم كنگرهى دهلى چندين سر و گردن از كنگرهى ايتاليا
بالاتر بود. خوب به خاطر دارم كه در سالن اينترنت در فلورانس، ما ساعتها از تماس
اينترنتى محروم بوديم؛ چون گويا ويروسى از طرف گروههاى تروريستى به كامپيوترها
فرستاده شده بود! در دهلى، اما تماس مداوم اينترنتى برقرار بود و هم زمان دهها
كامپيوتر به نت وصل بودند.
اينها و دهها نكتهى ديگر، كنگرهى دهلى را از فلورانس متمايز مىكنند. شايد
تنها كمبود كنگرهى دوم، عدم حضور كودكان بيشترى از كشورهاى اروپايى براى همراهى
دوستان كودك كارگرشان بود. به نظر من بايد كنگرههاى ما به تناوب در كشورهاى
پيشرفته و كشورهاى در حال پيشرفت برگزار شوند و در همهى آنها امكان حضور وسيع
كودكان از تمامى نقاط جهان وجود داشته باشد. ما بايد عليه تمامى پيش داورىهايى كه
باعث عدم حضور كودكان كارگر در كنگرههاى اروپايى مىشود، و يا ترس نابجايى كه
بالعكس مانع شركت كودكان اروپايى در كنگرههاى آسيايى مىشود، آگاه گرايى كنيم، به
دادن اطلاعات درست بپردازيم، و در زمينهى به دست آوردن امكانات بيشتر براى شركت
وسيعتر كودكان تلاش نماييم.
خلاصه كنم:
از صميم قلب به شما و تمامى دست اندركاران و برگزار كنندگان كنگرهى دهلى تبريك
مىگويم. سازماندهى كنگره بسيار عالى بود، از ماتريال اطلاعاتى دربارهى كنگره
گرفته تا آفيشهاى بسيار جالب و طراحىهاى طراز اول، روحيهى همكارى و صداقت،
پذيرايى گرم و شاد، همه و همه به اضافهى طبيعت زيبا و پر از گلهاى افسانهاى،
پروانههاى بى نظير، صداى دل نشين پرندگان، و... يك چيز را، چيزى بزرگ و انسانى و
زيبا را، بر خاطرهها حك نمود. گرماى قلبهاى جوان، قلبهايى به گنجايش كل جهان كه
چون مرواريدى درون صدف، صداقتهايشان و فعاليتهايشان را _ على رغم تمامى زشتىهاى
اين جهان كه بخشى از كودكىشان را از آنان ربوده است _ در خود دارد. جوانانى كه به
قول خودشان امروزند! و صدايشان مبشر فردايى نو و انسانى براى كل جامعهى بشرى است!
شمعى را كه شما و نمايندگان بزرگوار كنگرهى دوم جهانى، يعنى كودكان، افروختيد، بى
شك چراغ راهنماى انسانهاى شريف زيادى در اين كرهى خاكى مىگردد. چراغ راهنماى
آنهايى كه مسخ نشدهاند و هستهاى مركزى طبيعت انسانىشان، يعنى غريزهى آزادى
خواهىشان، در اين دنياى واويلا و جهان از خود بيگانهى سرمايه دارى، سالم و پاك
مانده است.
از شما ممنونم دوست گرامى! از شما و فعاليتهايتان و از دوستان كوچك كارگرم كه خوش
بينى مرا به انسانيت، آزادى و يقين بودن تغيير جهان تقويت كرديد. اين را صادقانه
مىگويم، آن هم با وجودى كه غريبه نبودم و به سهم خودم شش سال است كه با «گلوبال
مارش» و ده سال است كه در دفاع از حقوق كودكان و لغو كار كودك، و درباره و براى
كودكان، به تلاش نوشتارى و عملى مشغولم.
كنگرهى دوم و تظاهرات سى و پنج هزار نفرهى اعتراضى و با شكوه آن، هم قدمى با
كنسيو آجاى امر و ساير بچهها، ترانسفور موتور توليد انرژى جديد براى حضور و شركت
در جنبش جهانى لغو كار كودك و دفاع از حقوق كودكان و حق كودكى بود. همه چيز خوب
بود و از همه مهمتر، ميزان بالاى دانش انسانى كودكان و اعتماد عميقى كه در
نگاههاى صميمانهيشان به بزرگترهاى هم قدمشان، از خود شما گرفته تا سايرين،
مىانداختند، تا شادى كودكانه و لايزالى كه از وجودهاى پاك و شريفشان _ على رغم
سختىهايى كه كشيده بودند _ مىتروايد. و هم چنين، سير منطقى حركت جنبش لغو كار
كودك كه از طرح ممنوعيت كار كودكان آغاز شده بود و با اين كنگره به طرح آلترناتيو
آن، يعنى تحصيل رايگان و اجبارى و با كيفيت بالا، رسيده بود و در كنار فرموله
شدهترين و برحقترين مطالبات براى كارگران بزرگتر و زنان و ساير گروههاى تحت
فشار در جامعه به زيبايى خودنمايى مىكرد.
به خاطر برخوردار شدن از شانس ديدار اين همه زيبايى از شما ممنونم!
دوست و هم قدم شما
سوسن بهار
ششم اكتبر 2005